- فایل صوتی و تصویری با کیفیت مطلوب قرار داده شده است.
خیلی زود شب دوم محرم هم فرا رسید. شبی که برای اصحاب و ورود کاروان امام
حسین (ع) به کربلا مرثیه سرایی انجام می شود. ورود به کربلا که با نهایت
احترام حضرت زینب (س) قدم بر خاک کربلا نهادند و اصحابی که به اندازه یک
لشگر برای امام ارزش داشتند و همه بهشت واقعی را در کنار حسین (ع) دیدند.
حبیب بن مظاهر کسی است که برای امام حسین دوبار کشته شد ؛ یک بار زمانی که
جوان بود از بالای پشت بام خانه به زمین افتاد و در گذشت و به خواست خدا و
البته عنایت امام حسین دوباره زنده شد و بار دیگر هم در جریان عاشورا که
مردانه جنگید و به شهادت رسید. حبیب و غلامش و ده ها تن از خانواده اش هم
جز کسانی بودند که در عاشورا به درجه شهادت نائل آمدند ؛ اما همین حبیب که
تنها کسی بود که برای امام دوبار کشته شد فرمود ما در دنیای برزخ در کنار
حسین (ع) هستیم و از وجود ایشان لذت می بریم اما بزرگترین آرزویمان این است
که در دسته های سینه زنی بودیم و برای امام سینه میزدیم و اشک می ریختیم
چرا که ثواب گریه بر امام حسین و یارانش بهترین اعمال است.
زیارت انبیا از کربلا
حسین نوه دختری ابوحمزه ثمالی می گوید :
در
اواخر حکومت بنی مروان مخفیانه به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به راه
افتادم. هنگامی که به کربلا رسیدم پنهان شدم تا شب از نیمه گذشت . سپس به
طرف قبر مطهر رفتم و دیدم مردی به سوی من آمد و گفت : (خدا به تو اجر عنایت
کند ، برگرد که نمی توانی به زیارت مشرف شوی) من با ترس برگشتم و نزدیک
طلوع فجر دوباره به طرف قبر مطهر رفتم . باز همان شخص آمد و گفت : (تو نمی
توانی به زیارت بروی) گفتم : خدایت به سلامت بدارد ، چرا نتوانم ؟ من از
کوفه به قصد زیارت آمده ام ، مرا از زیارت محروم مکن ، می ترسم اگر تا صبح
این جا بمانم شامیان مرا دستگیر کرده و به قتل برسانند.
او در جواب گفت
:(کمی صبر کن . حضرت موسی بن عمران علیه السلام از خدای تعالی اجازه گرفته
که به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود. و پس از اجازه همراه با هفتاد
هزار از فرشتگان به زمین فرود آمده است . از اول شب تا حال به زیارت آن
حضرت مشغولند و منتظر طلوع فجر می باشند و پس از آن باز به آسمان عروج
خواهند کرد. )
گفتم : تو کیستی ؟ گفت : من یکی از فرشتگانی هستم که
مامور حفظ و حراست حرم امام حسین علیه السلام ودرخواست آمرزش برای زائرین
آن حضرت هستم. حسین گوید : از شنیدن این سخنان چنان متحیر شدم که نزدیک بود
عقل خود را از دست بدهم و بالاخره پس از طلوع فجر به زیارت آن حضرت مشرف
شده و از ترس شامیان به سرعت برگشتم.
به نقل از وبلاگ خاکریز عشق