

لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین امروز برابر است با
میلاد امام حسین علیه السلام فرا رسیده است. همانقدر که برای شهادت آن حضرت سینه میزنیم و گریه می کنیم در ولادتش باید کف بزنیم و شادی کنیم که بهترین خلایق به دنیا آمده است. دومین فرزند حضرت علی و حضرت زهرا که پاره تن رسول خدا بود و ائمه اطهار آنقدر به ایشان علاقه داشتند که در احادیث مختلف هم آن را ذکر کرده اند. کلید بهشت هم یاحسین خواهد بود.
اعجاز یک خاک
علامه حلی چنین میگوید: «در زمان امام صادق علیه السلام، زن بدكاره ای بود كه پس از وضع حمل از زنا نوزادان خویش را به آتش می سوزانید، تا نزدیكان او بر كار زشتش اطلاع پیدا نكنند، و كسی غیر از مادرش از كار او آگاهی نداشت. هنگامی كه از دنیا رفت جنازه اش را برداشتند تا به خاك بسپارند، ولی زمین او را نمی پذیرفت و بیرون می انداخت. محل دیگری را انتخاب كردند، ولی فایده ای نبخشید. به ناچار شرفیاب حضور امام صادق علیه السلام شده و عرض حال كردند. آن گرامی از مادرش پرسید: دخترت مرتكب چه گناهی میشد؟ او قضیه را نزد حضرت بازگو كرده و حقیقت مطلب را گفت. حضرت فرمودند: سبب اینكه زمین دخترت را نمیپذیرد، این است كه او خلق خدا را به نحوی عذاب داده كه اختصاص به ذات احدیت دارد! سپس فرمودند: قدری از تربت حضرت سیدالشهدا علیه السلام همراه او در قبر بگذارید، تا زمین او را بپذیرد. آنها به فرمایش حضرت جامه عمل پوشانده و پس از آن زمین او را قبول كرد».
سزاوار است كسی كه به زیارت آن گرامی مشرف می شود همراه خویش قدری تربت بیاورد تا نزدیكان و فرزندان و اهل بلد او نیز از بركت آن استفاده كنند، چرا كه این تربت شفای هر درد و امان از هر ترس است
همچنین شیخ طوسی نقل كرده است كه موسی بن عبدالعزیز گفت: یوحنای نصرانی كه طبیب بود، مرا به پیامبر و دینم قسم داده و پرسید: این قبری كه در قصر ابن هبیره است، و گروهی از شما شیعیان همیشه آن را زیارت می كنند، قبر كیست؟ آیا از اصحاب پیامبر شماست؟ به او گفتم: او فرزند دختر پیامبر ما صلی الله علیه و آله است، مقصود تو از این سوال چیست؟ گفت: درباره او مطلب شگفتی دارم. سابور كبیر خادم هارون الرشید دنبال من فرستاد و شبانه همراه او نزد موسی بن عیسی هاشمی رفتیم و دیدیم كه عقل او زایل شده و بر بالشی تكیه داده بود و مقابل او طشتی نهاده بود كه امعا و احشای او در آن دیده میشد. سابور به یكی از خواص او گفت: چرا حالش چنین است؟
جواب داد: او با ندیمان خویش نشسته بود و در سلامتی كامل جسمی و روحی به سر میبرد. در آن میان صحبت از حضرت حسین بن علی علیهماالسلام به میان آمد، موسی گفت: این رافضیان آنقدر درباره او غلو و زیاده روی می كنند تا جایی كه به تربت قبرش بیماران را مداوا می كنند. یكی از بنی هاشم كه حاضر بود، گفت: من بیماری سختی داشتم و به هر چه مداوا كردم نتیجه ای نگرفتم، تا اینكه كاتب من گفت: از این تربت استفاده كن و پس از آن خداوند با آن تربت بیماری مرا شفا داد. موسی گفت: آیا چیزی از آن تربت نزد تو باقی مانده است؟ آن هاشمی كسی را فرستاد و قدری از آن تربت را آورده به موسی داد. او تربت را گرفته به قصد مسخره كردن شیعیان و تحقیر امام حسین علیه السلام به آن توهینی كرد (كه نگارنده از بیان آن معذور است).به مجرد اینكه آن توهین از او صادر شد، فریادش بلند شد: آتش، آتش (یعنی دلم آتش گرفت) طشت بیاورید، طشت بیاورید. وقتی طشت آوردیم امعا و احشای او بیرون ریخت چنان كه میبینید. یوحنا گوید: او در حال سختی به سر می برد و سحر همان شب به هلاكت رسید. راوی گوید: یوحنا با اینكه نصرانی بود به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف میشد، تا اینكه پس از مدتی (به بركت تربت) اسلام آورد و اسلامش نیكو گشت.
به نقل از سایت تبیان